دانه باشیم نه سیب

✍️ مریم درویشیان
نده یاد مجتبی کاشانی را از سال 1369 می شناختم. آن زمان روزنامه نگار جوانی بودم که در سفر به بیرجند او و گروه اش را همراهی می کردم. همایون حاجی خانی همراه همیشگی او بود. نیکول فریدنی عکاس معروف نیز در کنارمان بود. روحش شاد که چه انسان نجیبی بود. سفر یک هفته ای ما سرشار از لحظات شیرین بود. همان زمان به “سربیشه” و “ماخونیک” سفر کردم و بلافاصله گزارش های من در یکی از روزنامه های کثیرالانتشار چاپ شد. هنوز یادگاری مجتبی را زنده نگاه داشتم. یادداشتی که مرا جوانی با استعداد و اهل خواستن و توانستن معرفی کرده بود و گزارش ها را به صورت مجموعه مرتب و به دوستان و اهالی تقدیم می کرد.
افتتاح مدارس توسط جامعه یاوری، فرهنگی خراسان و کلنگ زنی کتابخانه و درمانگاه در همان سفر شوقی عجیب را در وجودم متبلور کرده بود. شب های سفر دوره همی شعر و ترانه بود. مردی بزرگ که شعر باور را می خواند و دیگران را به ضیافت زندگی دعوت می کرد. همان سفر با دکتر “هوشنگ کدیور” آشنا شدم و این ارتباط زیبا و عاطفی تا سال های قبل از وفات ایشان ادامه یافت. زندگی استاد کدیور تاثیر زیادی در زندگی من بر جایی گذاشت که در مجالی مناسب از این انسان والا سخن خواهم گفت.
و اما زنده یاد “مجتبی کاشانی” شور مهربانی را در دل و جانم کاشت، در مورد شخصیت او مطالبی به رشته تحریر در آورده ام و او را شاعر فیلسوف نامیدم. هنوز هم بر این باورم که او شاعر و فیلسوفی بزرگ و انسانی شریف و آگاه و آینده پژوه بود. و صحت گفتارم ادامه راه جامعه یاوری تا کنون است. نهادی که بدون تردید ریشه در اندیشه های این شاعر فیلسوف داشت.
شعر کوتاه این مدیر بزرگ که در سال ۱۳۵۶ فوق لیسانس خود را از مرکز مطالعات مدیریت وابسته به دانشگاه هاروارد دریافت نموده و در سالهای ۱۳۵۶و ۱۳۶۷و ۱۳۶۹، به ترتیب دورههای مدیریت صنعتی، مهندسی صنایع و کنترل کیفیت فراگیر را در ژاپن گذرانده بود تحولی بزرگ در جامعه یاوری ایجاد کرد:
در میان هر سیب دانه ی محدودی ست
در دل هر دانه سیب ها نامحدود
چیستانی ست عجیب
دانه باشیم نه سیب
آنچه تقدیم خوانندگان نازنین می شود در واقع ادای دین است به این مرد متفکر و تاثیر گذار که توانست با برنامه ریزی و دانش، هزاران علم پژوه را توان خدمت داده و با تاسیس صدها مدرسه تعریف دیگری را از خدمت به جهان بشریت ارائه دهد. او هنوز هم به هم شاگردی ها سلام می دهد و با شعرهای ماندگارش انسان ها را به چراغ معرفت رهنمون می سازد.
دکتر “مجتبی کاشانی” تبلور خدمت و صداقت در جاده زندگی بود و آموخته های او برای همیشه در تاریخ خواهد ماند و البته پلی را که ساخت با ذهن جستوجو گرش نورانی کرد.
بی پل قدمی به انتهایی نرسد
آواز کسی به آشنایی نرسد
بی پل نه شکفتنی نه علمی، سخنی
بی پل که تمدنی به جایی نرسد
مجتبی کاشانی (زاده ۱۴ شهریور ۱۳۲۷ مشهد – درگذشته ۲۳ آذر ۱۳۸۳ تهران) پس از اخذ دیپلم جهت ادامه تحصیل در رشته اقتصاد وارد دانشگاه شیراز شد؛ و در سال ۱۳۵۶ فوق لیسانس خود را از مرکز مطالعات مدیریت وابسته به دانشگاه هاروارد دریافت نمود و در سالهای ۱۳۵۶و ۱۳۶۷و ۱۳۶۹، به ترتیب دورههای مدیریت صنعتی، مهندسی صنایع و کنترل کیفیت فراگیر را در ژاپن گذراند.
مجتبی کاشانی متخلص به سالک از جمله افرادی بود که برای بلوغ فرهنگ مدیریت در ایران تلاش فراوان کرد.
بررسی آثار
مقالات و شعرهای مجتبی کاشانی سرشار از حس انسان دوستی، عشق و امید است. تاکنون هفت کتاب با نامهای: از خواف تا ابیانه، باران عشق، به آیندگان، روزنه، پل، عشق بازی به همین آسانی ست، خویشتن را باور کن و دو کتاب در رابطه با مدیریت: از گاراژ تا کلینیک، نقش دل در مدیریت، از ایشان منتشر شدهاست. مجتبی کاشانی در سال ۱۳۵۷ همکاری خود را با شورای شعر و موسیقی رادیو شروع کرد و سرودهایی مانند «بابا خون داد، دلیرانه، همشاگردی سلام، جانباز، مدرسهها واشده،سنگر اسلام و…» برای رادیو ساخت.
فعالیت فرهنگی
مجتبی کاشانی بنیانگذار «جامعه یاوری فرهنگی» است که هدف آن ایجاد مدارس و مراکز آموزشی و فرهنگی در مناطق محروم کشور است. این مؤسسه در زمان حیات ایشان بیش از ۲۰۰ مجتمع آموزشی ساخته است که در سال1403 تعداد این مجتمعها به بیش از 1000 مورد رسیده است.
در قسمتی از وصیتنامه کاشانی آمده: «من کاری نتوانستم برای مردم انجام دهم، حاصل عمر من برای ملتم و کشورم ۲۰۰ مجتمع آموزشی است که با پول مردم و دوستانم در انجمن یاوری ساختم و شش کتاب شعر که برای مردم و به عشق آنها سرودهام و تعدادی کارخانه منظم و زیبا شده و هزاران کارگر و کارمند و متخصص صنعتی. امیدوارم از آنها پاسداری شود به هر حال به قول پاستور من از آنچه در توان داشتم انجام دادم و اینک در لحظه وداع از این نظر احساس شرمندگی نمیکنم و این را به خوبی در شعر «اهل به آینده» در کتاب روزنهگفتهام»
فعالیتهای مدیریتی
مجتبی کاشانی پس از سالها مطالعه دربارهٔ مدیریت ژاپنی و تطبیق آن با آموزههای ایرانی، نظریه ای را سامان داد که از آن به عنوان «نقش دل در مدیریت» یاد میکرد و با همین نام نیز کتابی منتشر ساخت. او در نظریهاش تأکید میکند که انسان سه مرکز یا عامل برای انجام کار دارد. جسم او، دل او و مغز او هر سه، در به وجود آمدن نتیجهٔ کار نقش دارند و از فعالیت هریک فراوردهای حاصل میشود: فراوردهٔ دل: انگیزه فراوردهٔ مغز: اندیشه فراوردهٔ جسم: کار عملیاتی و فیزیکی
وفات
مجتبی کاشانی در ۲۳ آذرماه ۱۳۸۳ در سن ۵۶ سالگی در تهران بر اثر بیماری سرطان چشم از جهان فروبست.