شاعر شعرهای بی دروغ…

مژده افشار
درد نام دیگر من است
نیم نگاهی به زندگی زنده یاد قیصر امین پور
به مناسبت زادروزش به همراه عکسهای منتشر نشده
زنده یاد دکتر قیصر امین پور در سال 1338 در گتوند خوزستان متولد و پس از پایان تحصیلات مقدماتی در سال 1357 در رشته دامپزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد . او پس از انصراف از رشته های دامپزشکی و جامعه شناسی، تحصیل در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران را آغاز و در سال 1376 با دفاع از رساله پایان نامه اش، با عنوان «سنت و نوآوری در عصر معاصر » دکترای خود را دریافت نمود. دبیری صفحه شعر هفته نامه سروش، همکاری در شکل گیری حوزه اندیشه و هنر اسلامی، تدریس در مدارس، دانشگاه تهران و الزهرا و عضویت پیوسته در فرهنگستان زبان و ادب فارسی از دیگر فعالیت های وی بود .دکتر امین پور از پیشگامان شعر معاصر بود که هجرتش غمی عمیق بر دل مشتاقان زبان و ادبیات فارسی باقی گذاشت.از قیصر امین پور کتاب های طوفان در پرانتز، منظومه روز دهم، بی بال پریدن، آینه های ناگهان، به قول پرستو، دستورزبان عشق و… منتشر گردیده است. روح شاعر عاشقانه ها در هشتم آبان 1386 به آسمان پر کشید او را در زادگاهش گتوند به خاک سپردند. یادش گرامی باد. دکتر قیصر امین پور بدون تردید یکی از چهره های ماندگار شعر و ادب فارسی در زمان معاصر است. او نه تنها یک شاعر مردمی و متعهد و نیک اندیش بود، بلکه فراتر از آن، انسانی بود که با تمام وجود درد را می شناخت و دردمند بود و از این روست که درد در شعرها و نوشته هایش جایگاهی ویژه و ارزشمند دارد.
دکتر امین پور لذت درد را با هیچ چیزی عوض نمی کرد. او اهل گله و شکایت از زندگی نبود. قیصر حتی شعرهایش را محصول درد می دانست:
دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم ؟
درد حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟
قیصر را آن زمان که نوجوانی بیش نبودم “در سروش نوجوان”می دیدم و هم او بود که با بیوک ملکی، فریدون عمو زاده خلیلی و افشین علاء برای ما از شعر و نوشتن حرف می زد. روح بی قرار او را در سفر به تنکابن شناختم. سفری برای شرکت در مراسم بزرگداشت رفیق دیرینه اش مرحوم سلمان هراتی، و او چقدر بی تاب و ناآرام کنار مزار سلمان مویه می کرد… هنوز نیز چند قطعه عکس را از آن روزها به یادگار دارم…
قیصر اگرچه بزرگ و بزرگتر می شد، اما قلبش چونان دوران کودکی به گذشته های دور پیوند خورده بود. این بزرگی را در شعر بال های کودکی قیصر به زیبایی در می یابیم.
باز آن احساس گنگ و آشنا
در دلم سیر و سفر آغاز کرد
باز هم با دست های کودکی
سفره تنگ دلم را باز کرد
باز برگشتم به آن دوران دور
روزهای خوب و بازی های خوب
قصه های ساده مادر بزرگ
در هوای گرم شب های جنوب