کتابکده

«چرا می‌نویسم»؛ جستارهای ادبی و سیاسی اورول

کتاب کوچک «چرا می‌نویسم» چهار جستار ادبی و سیاسی از جورج اورول نویسنده مشهور به استفاده از مضامین سیاسی و اجتماعی حتی در آثار داستانی‌اش را گرد آورده است.

به گزارش الفبای رشد به نقل از ایرنا، جورج اورول (۱۹۰۳-۱۹۵۰) متولد هند از پدر و مادری انگلیسی که بعدها به لندن مهاجرت کرد یکی از مهم‌ترین چهره‌های تاریخ ادبیات است با کتاب‌هایی که شهرتی جهانی پیدا کردند. او در نوشته‌های خود به مضامین سیاسی و اجتماعی اشاره می‌کرد و قدرت‌های سیاسی را به نقد می‌کشید. از مهم‌ترین کتاب‌های اورول می‌توان به «مزرعه‌ی حیوانات» و «۱۹۸۴» اشاره کرد.

کتاب چرا می‌نویسم از مجموعه پانورامای انتشارات ققنوس، چهار جستار ادبی و سیاسی این نویسنده را گرد آورده و با ترجمه کیارش درگاهی منتشر کرده است. این مجموعه الهام گرفته از کتاب‌های کوچک انتشارات گالیمار فرانسه و با برخورداری از حق امتیاز ابتکار آن تلاش دارد تا گزیده‌ای خوشخوان از مهم‌ترین آثار جهان را در دسترس مخاطب قرار دهد. آنطور که ناشر در مقدمه کتاب خود که بیست و دومین اثر مجموعه است، آورده: به رغم ضرباهنگ سریع زندگی امروز، اوقات ما پر است از فراغت‌های کوتاه و فرصت‌های طلایی. اتاق انتظار پزشک و صف بانک و وقت‌هایی که توی تاکسی و مترو می‌گذرانیم می‌تواند وقف سرک کشیدن از پنجره ای کوچک به جهان عجیب شاهکارهای ادبی شود. نیز، بارها اتفاق افتاده که تلاش کرده ایم مطالعه یکی از این شاهکارها را آغاز کنیم اما به دلیل هیبت اثر، نداشتن زمان کافی یا همگام نشدن با حال و هوای داستان از این کار بازمانده ایم. در این مواقع دسترسی به گزیده ای خوشخوان و مناسب از آثار نویسنده می‌تواند جرئت و شوق مطالعه نوشته ای را در ما برانگیزد که خواندنش در ابتدا کاری شاق به نظر می‌رسید. پانوراما همین هدف را دنبال می‌کند: جهان‌نمایی وسیع که به آسانی در دسترس عموم مخاطبان قرار می‌گیرد.

عنوان کتاب از عنوان نخستین جستار کتاب یعنی «چرا می‌نویسم» گرفته شده است. اورول در این جستار زندگی خود و مراحل تبدیل شدن به نویسنده‌ای که هست را روایت کرده و چهار انگیزه اصلی را برای نوشتن و به ویژه نگارش نثر، برمی‌شمارد. انگیزه‌هایی که به اعتقاد او «به درجات مختلف در هر نویسنده‌ای وجود دارد و در هر نویسنده گاه و بی‌گاه، بسته به محیط زندگی، ابعادشان تغییر می‌کند». این چهار انگیزه عبارتند از : خودپرستی محض، اشتیاق زیبایی‌شناسانه، انگیزه تاریخی و مقصود سیاسی.

در جستار دوم کتاب با عنوان «اعدام» و در صفحات ۲۶ و ۲۷ می‌خوانیم:

«عجیب است، اما تا آن لحظه متوجه نشده بودم که نابودی یک انسان سالم و آگاه به چه معناست. راه کج کردن زندانی برای پا نگذاشتن توی چاله را که دیدم، پرده از آن راز نیز برایم برداشته شد، آن خطای مگو، راز پایان دادن به زندگانی در اوج شکوفایی اش. آن مرد در حال مرگ نبود او درست مثل همه ما زنده بود. تمام اعضای بدنش در حال فعالیت بودند روده هایش در حال هضم غذا، پوستش در حال احیای خود، ناخنهایش در حال رشد، نسوجش در حال شکل‌گیری همه با بلاهتی جدی در تقلا بودند. ناخن‌هایش تا آخرین لحظه و در آن کسری از ثانیه که قرار بود آویزان از چوبه دار در هوا زنده بماند به رشد خود ادامه می‌داد. چشمهایش سنگریزه‌های زرد و دیوارهای خاکستری را می‌دید و مغزش همچنان به یاد داشت، پیش‌بینی و تعقل می‌کرد؛ درباره چاله‌های آب تعقل می‌کرد. ما و او گروهی از مردان بودیم که با هم راه می‌رفتیم و یک جهان را می‌دیدیم، می‌شنیدیم احساس و درک می‌کردیم؛ اما در کمتر از دو دقیقه با تکانی ناگهانی یکی از ما می‌رفت؛ یک ذهن کمتر، یک جهان کمتر.»

«شیر و تک شاخ: سوسیالیسم و ذات انگلیسی» عنوان سومین و مفصل‌ترین جستار این کتاب است که خود در سه بخش «انگلستان، انگلستان شما»، «دکانداران در جنگ» و «انقلاب انگلیسی» نوشته شده است. در صفحه ۶۳ این جستار آمده است: «این نکته نیز در خور توجه است که در حال حاضر دیگر روشنفکری وجود ندارد که به نوعی «چپگرا» نباشد. آخرین اندیشمند راست گرا شاید توماس ادوارد لورنس بوده باشد. از حدود سال ۱۹۳۰ به این طرف، هر کس قابلیت یدک کشیدن عنوان «روشنفکر» را داشته دایماً با نارضایتی از نظم موجود زندگی کرده است. این امر نیز اجتناب‌ناپذیر بوده، چرا که جامعه هرگز جایی برای او و امثال او نداشته است. در امپراتوری ای که در رکودی عمیق فرو رفته بود نه رو به پیشرفت بود و نه در حال فروپاشی و در انگلستانی که احمق‌ترین افراد آن را اداره می کردند، «باهوش» بودن مشکوک بودن تلقی می‌شد.»

«سیاست و زبان انگلیسی» آخرین جستار این کتاب اینگونه آغاز می‌شود: «اغلب افرادی که به وضع زبان انگلیسی توجه میکنند به اوضاع بد آن اذعان دارند، با این حال عموماً فرض بر این است که هیچ اقدام آگاهانه‌ای برای بهبود آن نمی‌توان انجام داد. تمدنمان رو به انحطاط است، از این رو چنین استدلال می‌شود که زبانمان نیز ناگزیر به همراهی با این فروپاشی کلی است. در نتیجه هر گونه تلاش برای مقابله با سوء استفاده از زبان نوعی کهنه‌گرایی احساسی است، همچون ترجیح شمع به لامپ یا درشکه تک اسبه به هواپیما. در پس این موضوع باوری نیمه آگاهانه نهفته است که زبان همچون گیاهی خودروست، نه وسیله ای که برای رسیدن به مقصودمان به آن شکل می‌دهیم.

کتاب «چرا می‌نویسم» که بیست و دومین عنوان مجموعه کتاب‌های کوچک پانوراماست در ۱۵۵ صفحه توسط انتشارات ققنوس منتشر و روانه بازار شده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا