کتابکده

شعرای کودک و نوجوان برای پیامبر(ص) سرودند؛نامت شبیه راز بر قلب‌ها نشست

به بهانه هزار و پانصدمین سالروز ولادت نبی مکرم اسلام، مروری به چند شعر در مدح و منقب رسول الله (ص)، از چند شاعر کودک و نوجوان داریم.

به گزارش الفبای رشد به نقل از مهر، پرداختن به پیامبر مهربانی و رحمت، حضرت محمد (ص)، یکی از مهم‌ترین و زیباترین سوژه‌های شاعران کودک و نوجوان برای سرودن بوده است.

به بهانه هزار و پانصدمین سالروز ولادت نبی مکرم اسلام، مروری به چند شعر در مدح و منقب رسول الله (ص)، از چند شاعر کودک و نوجوان داریم.

در ادامه این شعرها را با هم می‌خوانیم؛

*

مریم زرنشان؛ پرندگان غریب

با طلوع هر پگاه

باعبور هر نسیم

می‌پرم شبیه یاکریم

بال‌های خسته‌ام

چشم‌های نیمه بسته‌ام

می‌دهد خبر

از دل شکسته‌ام

ای که سقف خانه‌ات همیشه سبز

می‌پرم به سوی تو

ای همیشه مهربان!

لطف کن مرا بخوان

آشنای غربت پرندگان

*

زهرا عراقی؛ «پیش دستی در سلام»

سبز می‌شد نم‌نمک

باغچه با دیدنت

غنچه‌ها وا می‌شدند

موقع خندیدنت

*

آشنا بودی چقدر

با زبان باغچه

سرخ می‌شد پیش تو

گل میان باغچه

*

تا که می‌گفتی سلام

ای گل خوش‌عطر و بو

ناگهان می‌شد گلاب

شبنم گلبرگ او

*

بعد از آن می‌گفت گل:

«بر تو پیغمبر سلام

کار هر روز تو است

پیش‌دستی در سلام»

*

اکرم‌السادات هاشمی‌پور؛ «ماه نو»

لحظه‌ها از نشاط سرشارند

آسمان رنگ دیگری دارد

با نسیمی که می‌وزد انگار

جای باران شکوفه می‌بارد

*
قاصدک‌ها ترانه می‌خوانند

شاید امشب بهار در راه است

جیک جیک پرنده‌ها شاد است

عطر گل با نسیم همراه است

*

نیمه‌ی شب بهار جاری شد

ناگهان ماه، ماه نو، تأیید

روشنی را به لحظه‌ها بخشید

روی دامان آمنه خوابید

*

خوش به حال حرا که از امشب

جای آن بادهای سرگردان

می‌نشیند در انتظار کسی

تا بخواند برای او قرآن

*

شقایق پای‌رنج؛ «سلام»

رسول نازنین ما

همیشه خوش کلام بود

همیشه حرف اولش

سلام و احترام بود

*

سلام مثل یک گل است

شروع دوستی ماست

سلام یک دعای خوب

سلام هدیه‌ی خداست

*

چه کار خوب و جالبی

زبان من! تو هم بگو:

«سلام بر پیامبر

و خاندان پاک او»

*

معصومه مرادی؛ «برداشتی آزاد از حدیثی از امام صادق در توصیف رسول الله (ص). بحارالانوار جلد ۱۶»

من را بیین! بالای بالا

من قصه‌گوی آسمانم

همراه من شو ماه کوچک

من راوی این داستانم

*

می‌خواهم از مردی بگویم

که مثل باران خنده رو بود

بوی خوش دشت و چمنزار

از خنده‌های خوب او بود

*

از آسمان می‌دیدم او را

چون باغی از گل می‌شکفتم

عطر کلام روشنش را

از هر ستاره می‌شنفتم

*

او که زمان خستگی هم

رنگ تبسم داشت بر لب

با مهربانی راه می‌رفت

می‌دیدمش در کوچه هر شب

*

در بند بند جسم و جانش

برق شجاعت می‌درخشید

می‌شد هزاران شعر خوش‌بو

از بوستان حرف او چید

*

من عاشقش بودم همیشه

چون پیرها را دوست می‌داشت

روی لب هر کودکی زود

بذر قشنگ خنده می‌کاشت

*

من هم میان آسمان‌ها

از خنده‌هایش شاد بودم

وقتی که او لبخند می‌زد

از هر غمی آزاد بودم

*

این حرف تنها حرف من نیست

یک خاطره در کهکشان است

پیغمبر محبوب اسلام

نور زمین و آسمان است

*

آن شب ولی حالی دگر داشت

من ساکت و آرام بودم

وقتی که با من گفتگو کرد

روشن‌تر از هر شام بودم

*

نام خدا را زیر لب گفت

در آن شب آرام و روشن

اشکی چکید از چشم‌هایش

با مهربانی خواست از من

*

روشن کنم قلب جهان را

همراه با دستش بتابم

اعجاز او باشم در آن شب

من که نشان آفتابم

*

گفتم به او: «نور دو دنیا

از نسل خوب توست جاری‌

ای دوست باران و سبزه!

ای غنچه خوب بهاری!»

*

دستان خود را برد بالا

گرمی‌ش بر قلبم اثر کرد

از عشق او در خود شکفتم

دستان او شق القمر کرد

*

از آن شب زیباتر از روز

دارم من از او یک نشانی

تو می‌توانی قصه‌ام را

هر لحظه در قرآن بخوانی

*

حتماً مرا تو می‌شناسی

پر نورم و در آسمانم

هر جا که باشم می‌درخشم

من ماه شب‌های جهانم

*

سعیده اصلاحی؛ «محمدِ امین»

از کودکی، شیرین زبان

هم نازنین، هم مهربان

خوشرو و ناز و خنده رو

هم خوش‌سخن، هم راستگو

اهل تلاش و کار بود

بسیار امانت دار بود

یک ماه بر روی زمین

نامش: محمدِ امین!

*

محبوبه السادات صمصام شریعت؛ «عید ولادت»

دنیا پُر از قشنگی‌ست

دل‌ها پُر از شوق و شور

اسم محمّد رو لب

ستاره‌ها پر از نور

*

انگار که نُقلِ ریز ریز

می‌ریزه از آسمون

می‌پاشن عطر گلاب

تو کوچه و خیابون

*

عید ولادت کیست؟

پیامبر خوب ما

یک گُل خیلی خوشبو

قدم گذاشت تو دنیا

*

مریم زندی؛ «روز تولدت»

پیچید نام تو

در گوش آسمان

شاخه شکوفه داد

آغاز شد جهان

*

از عطر نام تو

گل بی قرار شد

پاییز ناگهان

فصل بهار شد

*

از چشم خاک خشک

صد رود جان گرفت

هر ذره در جهان

عطر اذان گرفت

*

روز تولدت

وقت شکفتن است

از مهر و از امید

از خنده گفتن است

*

نامت شبیه راز

بر قلب‌ها نشست

نامت سلام و نور

نامت محمد است

*

منیره هاشمی؛ «صلوات برای پیامبر»

دارم صلوات می‌فرستم

تسبیح سفید توی دستم

با این که نشسته‌ام همین جا

انگار که در بهشت هستم

*

دارم صلوات می‌فرستم

هر دانه، دو دانه بال دارد

پر می‌زند از زمین به بالا

تا خانه‌ی حضرت محمد…

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا